امشب که برایت مینویسم
گریهی تو
تنها موسیقیست
که در رگهای خانه جریان دارد
و من چقدر گریهات را
از چشمانت بیشتر دوست میدارم
که می خواهم بمیرم و هیچگاه
به چشم نبینم !
گناه ِ من نیست
زیبا زنانه گریه میکنی
و شاعرانه گلایه !
نگران نباش
تقدیری در کار نیست
کابوس دیدهایم !
"سید محمد مرکبیان"
-----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم هوای
جرعه
ای سکوت و تنهایی
از
پیالهی دستهایت را کرده
دیگر
از خدا هیچ نمیخواهم
حتی
تو را...
و
این بزرگترین دروغ من است عزیزم!
عالی
چشمانم سو ندارد
دستانم به زحمت توان نوشتن دارد
پاهایم پشت سررم روی زمین کشیده میشوند وقتی...
گونه هایم جویباری بر خود روان میسازند وقتی...
صورتم را از سرما سفیید کرده اند.....
دستانم را از ترس میلرزانند...
پاهایم را از نا در آورده اند...
بدنم را همچون حریری لخت و بیحرکت کرده اند............خونریزی رگهایم.......وقتی..... تو نیستی
خیلی زیباست
میتوانی بنویس..
بنویس از بودنم کنارت
بنویس که من خواستم بمانم
تو رفتی
بنویس که
حیف شد
پشیمانم.....
سلام آقا نیما.دیشب مثل دزد شببازحمتکلی بیدار بودم تا ۱۲ پست جدید بشه خستگیش با گلای قشنگت در رفت.
آپم بیا.
زیبا زیبا
مرسی
سلام نیما.خوبی ؟ منظور شعر رو فقط شما گرفتی
سلاااااااااااااااااااااااااام
نمیگی بی خبر میری آدم منتظر نظرت چشاش به وب خشک میشه
انقدر خوشحال شدم نظراتو دیدم که نگو.......
دوباره بی خبر نری!!!!!شبت قشنگ
گــلــویم زخــم بــرداشــته از ایــن همــه #بــغـــض تــیـــز ...
شــبـــ و بیــداری و بــغــض . . .
مــن و بیــداری و بـــغــض !
سلام دوست عزیز
چه حس قشنگی داشت این پست!!!
خصوصا اینجاش:
دلم هوای
جرعه ای سکوت و تنهایی
از پیالهی دستهایت را کرده
دیگر از خدا هیچ نمیخواهم
حتی تو را...
و این بزرگترین دروغ من است عزیزم
عالی بود
راستی خوشحال میشم یه حضوری یه نظری یه قدمی تو این وب من بزنید
فعلا
سلام نیما.خوبی ؟ ممنونم. این بخش دفتر عشق نوشته های خودته؟
درودی سبز
زیباترین دروغ ...
از حضور مستمرت سپاسگزارم
سلام
بروزم
« زیباترین گناه عمر منی »
ای بوسه باران عشق !
ای ماهتاب عالمتاب دلدادگی .....
وسوسه ناب بی خودشدنی
ای واژه واژه تا پروانه شدن.......
ای تعبیر مقدس پرواز ....
دلپذیرترین زخم قلب مجروح منی
ای صیاد لحظه های شیرین دل سپردنم.....
ای شلاق کمند زلفت، بر تن نحیف وبی جان من......
غرورآمیز ترین شکست زندگانی منی
ای یادت رفیق شب های بیقراری ودوری.......
ای فراقت ، آزمون تلخ زنده به گوری ......
زیباترین غروب جان بی پناه منی
ای شادی ات ، سرآغاز نابودی من......
ای رحیلت ،شب یلدای غم وبی تابی ام......
اینک منم وشب های اشتیاق و دوری.....
اینک منم و لحظه های گَسِ فراق.....
اینک منم و ثانیه های درد و هجران...
زخم خورده دشنه نامرادی ها.......
سیلی خورده دست سرنوشت شوم.....
تنم ،.....
ویران شده طوفان خانمان برانداز جدایی.....
جانم ،.....
تباه ، از فراقت ای شعر بلند زندگانی.....
بی تو ؛
چگونه از بر کنم واژه های عاشقی ات را؟
بی تو ؛
چگونه قصه دلدادگی ات را سر دهم؟
ای بوسه باران عشق !.....
چگونه ؟......
سایه وار میایم نزدیک پنجره ات
بی آنکه بدانی میخزم میان اتاقت
نگاهت میکنم آرام خفته ای
زندگی را لحظه ای حس میکنم ...
عطر بودن و عطر عاشقی...
این که عاشق کسی باشی یعنی هیچ،
این که یکی عاشقت باشه یه چیزی،
اما این که عاشق کسی باشی که عاشقته یعنی همه چیز،
یعنی باقی دنیا هیچ ...
از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .
اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !
کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . . .
بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!!
:(
آیا برای بافته های خیالاتم با تو بازارخرافاتی خواهم یافت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این ثانیه ها پتک وجودم گشته اند و درصورِ خیالم می پندارم آن خانه گلی کوچکی که در کوچه های قدیمی کاهگلی با هم ساختیم نکند روبه خرابی باشد.
من با همین اشک ها تو را از راهی که رفته باز خواهم گرداند و با همین اشک ها برایت چشمه ای زلال و جوشان خلق می کنم تا درکنار آن دست در دست هم گذر عمرمان را ببینیم .
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومیست
و «دوستت میدارم» رازیست
که در میان حنجرهام دق میکند
و من چگونه بیتو نگیرد دلم
اینجا که ساعت و
آیینه و
هوا
به تو معتادند..