کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

می‌بویم گیسوانت را

می‌بویم گیسوانت را

تا فرشته‌ها حسودی کنند

شانه می‌زنم موهایت را

تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا

شعر می‌گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند...

مست شوند...

بمیرند.

 

"مصطفی مستور"

 ---------------------------------------------

 

دفتر عشق:

هیچ می دانستی

زیباترین عاشقانه‌ای که برایم گفتی

وقتی بود

که اسمم را با «میم» به انتها رساندی.

نظرات 10 + ارسال نظر
میم شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ

مهشید شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ

دلم آتیش گرفت
دعای شب یک کودک : خدایا! خودت میدونی آب کم خوردم ، جیش هم کردم ، پس کمکم کن صبح کتک نخورم (آمیین)!!


قایق آبی چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

عاالی بوووود
لذت بردم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

درود بر شما

بهار سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ق.ظ http://baharestan166.blogfa.com/

سلام نیمای بزرگوار
خوبید؟
مرسی چه عجب بعد از ماه ها این آدرس جدیدو لطف کردید دادید!!!!؟
حیف بلاگ اسکایه
ولی خیلی شعراش معرکس!!!
همه رو تقریبا خوندم عالی بودن
خصوصا این پست آخر
کاش میذاشت آخر اسمشو با م تموم کنم!!!!!!!!
اسم منم مثل اسم شما م بهش نمی خوره!! چه بده نه؟؟!؟!

ف@طمه دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://zarafekocholo2.blogfa.com/

چقد خوشال شدم باز مینوییییییییییس
وبلاگ نو مبااااااااااااارک حضور دوبارت مبارک:)
عجب چیزی بود اون دفتر عشق نوشتا هی روزگار

آویژه دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

سلام.

زیباست
ممنون

[ بدون نام ] دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ

جان خواهم داد
لحظه ایی که
برای بار آخر ، گیسوانم را نرم....
درآغوش کشی
و عطر تنت را ،
در اندام جانم ،به پرواز درآوری
تو در توی ذهن پریشانم ؛
در پیچ و خم دالان تار و نمور عشقم ؛ ظهور کنی
و مرا به جشن آلاله های یادت ببری
که در روحم جولان می دهند

زهره دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ب.ظ

تنها چیزی که از تو یادم مانده ، میم پایانی بود که بر نامت اضافه کردم
ولی افسوس ! ...
فقط یک حرف بود و یک حرف بیشتر نماند
همین یک حرف سرآغاز رفتن تو شد :
می روم ...
وپایانی بر رفتنت :
می روم ....

رویا دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

همیشه می خواستم اسمت رو با م به آخر برسونم..اسمت رو یا هرکلمه ای که به من حس مالکیت تو رو بده ...خیلی خیلی با خودم کلنجار رفتم اما تاحالا فقط یکی دو بار تونستم این م رو به اسمت اضافه کنم...م مالکیت عزیزمن!!

سلام برنیماخان خوش ذوق .خوبی؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد